کارآفرینی را خیلی اوقات به کاشتن درخت تشبیه میکنند: از نهادن یک بذر (ایده) در خاک و آبیاری آن، تا جوانه زدن و فراهم کردن شرایط لازم برای رشد نهال و در نهایت بهرهبرداری از میوه درخت بالغ.
همیشه با این تشبیه، مدل کاشتن درخت در باغچه به ذهنم میآمد که وقتی میکاریم، سر وقت به آن آب میدهیم و حواسمان به نور و وضعیت خاک و … هست تا درخت به خوبی رشد کند. ولی اخیر داشتم فکر میکردم که شاید همانطور که درختان در اکوسیستمهای مختلف استراتژیهای متفاوتی برای رشد و بقا دارند، این امر در مورد شرکتهای نوپا هم صادق باشد و لزوما یک یا دو استراتژی معدود برای همه اکوسیستمها/شرایط صادق نباشد.
مثلا در محیطی که آب (منابع) فراوان است، درختان احتمالا به افزایش شاخ و برگ میپردازند و نگرانی از بابت ریشه ندارند. اما درختان مناطق نیمه خشک، با ریشههای عمیق و در هم تنیده، شاید مثل درخت انجیر، اقدام به جذب تک تک قطراتی آب (منابعی) که در دسترسشان باشد میکنند تا بتوانند در صورت عدم بارش و آبیاری به موقع دوام بیاورند. در مناطق خیلی خشک هم گیاهانی مثل کاکتوس اقدام به جذب حداکثری آب به هنگام بارش باران در برگهای خود میکنند و در سایر مواقع سال مصرف آب خود را به حداقل ممکن میرسانند.
با این تشبیه، به نظرم کارآفرینی در ایران به طرز جالبی شبیه اکوسیستم بخش بزرگی از طبیعت کشور است: شبیه تلاش برای رشد درخت در یک محیط نیمه خشک با بارشهای نامنظم است (به خصوص با تجربه یکی دو سال گذشته و همهگیری کرونا). با این تشبیه، همان استراتژی رشد و بقای درختان این مناطق هم شاید کارگشا باشد: تلاش برای استفاده حداکثری منابع در دسترس با گسترش ریشهها (ابزارهای جذب منابع) و کاهش حداکثری مصرف آب (هزینه) در جهت مقابله با کمبود احتمالی و یا نامنظم بودن دسترسی به منابع رشد.
اولین نفری باشید که نظر می دهد.