ترس از بی‌مصرف شدن

از دوران بچگی و نوجوانی‌ام خوب یادم هست که تصور «بی‌مصرف» شدن و کاری نداشتن اذیتم می کرد. به طور مشخص یادم هست وقتی توصیفات بهشت را می‌شنیدم که آن‌جا هر چه بخواهی فراهم است و فقط می‌نشینی و لذت می‌بری، علی رغم جذابیت این موقعیت ناخودآگاه سوالی در ذهنم ایجاد می‌شد که حوصله آدم سر نمی‌رود؟ اینکه کاری نداشته باشد و فقط بنشیند و لذت ببرد یک روز دو روز یک هفته‌اش خوب است ولی بعدش چی؟ حالا بماند که آیا در بهشت مفهوم زمان معنی دارد یا نه و … ولی این تصویر ذهنی خیلی خوب از آن زمان در ذهنم مانده است.

اخیرا هم دوباره به این مفهوم بی‌مصرف شدن خیلی فکر می کنم اما به دلیل دیگری: مطرح شدن دوباره فناوری‌های مرتبط با هوش مصنوعی. الان خیلی واضح شده است که بسیاری از کارهای خیلی از افراد (از جمله برنامه نویس‌ها و تحلیل‌گران داده و …) را هوش مصنوعی می‌تواند انجام بدهد، سریع‌تر و با هزینه کم‌تر. در مواردی هم کیفیتش هنوز به اندازه نیروی متخصص انسانی نیست، دیرنباشد که به آن سطح هم برسد. در این راستا خیلی از شغل‌ها/کارها حذف یا بازتعریف می‌شوند. که طبیعتا برای افرادی که در آن حوزه‌ها فعالند مایه‌ی نگرانی و اضطراب است.

اما از منظر کلان‌تر، وقتی هوش مصنوعی روز به روز می‌تواند به جای تعداد بیشتری از افراد کار کند و جای آن‌ها را بگیرد، و در یک حالت حدی مثلا شما یک شرکت ۱۰۰۰ نفره را با ۱۰ نفر بتوانید اداره کنید، تکلیف آن ۹۹۰ نفر بقیه چه می‌شود؟

می‌دانم که در پاسخ این سوال، معمولا این قیاس با انقلاب صنعتی مطرح می‌شود که با ورود فناوری‌های جدید که آن موقع هم یک ماشین یک سری کارها را جای چند نفر می‌توانست انجام بدهد، در کوتاه مدت یک سری مشاغل حذف و به تبع آن یک تعداد از افراد بیکار شدند. اما در میان مدت و دراز مدت مشاغل جدیدتر و تخصصی تر جای ان‌ها را گرفتند و این طور نشد که نژاد بشر مثلا بیکار بشود. مثلا بخشی از مشاغل نوظهور، اپراتورهای این ماشین‌ها، یا طراح آن‌ها، تعمیرکار آن‌ها و … بودند. با این استدلال، مشاغل جدیدی مثل اپراتور اپلیکیشن‌های هوش مصنوعی، یا طراح آن‌ها، دیباگ کننده آن‌ها و … می‌تواند جای مشاغل از دست رفته را در میان مدت بگیرد و نیروی کار با یک بازآموزی مهارت می‌تواند در این حوزه‌ها مشغول شود.

اما تفاوتی که به نظرم در این مقایسه با دوران قبل‌تر دارد این است که همین مشاغل جدید را هم هوش مصنوعی می‌تواند یاد بگیرد! در این صورت چه رخ می‌دهد؟ یک سری مشاغل دیگر هست که در کوتاه مدت می‌توان به آن پرداخت (مثلا کاشی‌کاری!) ولی با پیشرفت فناوری‌های رباتیک آن‌ها هم بلاموضوع می‌شوند. در این صورت در یک حالت فرضی، تعداد زیادی «انسان» بی‌کار (و بی‌مصرف) خواهیم داشت. آن وقت چه می‌شود؟

یک سری از مدافعین هوش مصنوعی این اتفاق فرضی را چندان هم بد نمی‌دانند و در پاسخ دنیایی را تصویر می‌کنند که انسان وقت آزاد بیشتری برای رسیدن به کارهای شخصی و لذت بردن از زندگی و سفر و … خواهد داشت. هوش مصنوعی و ربات‌ها صرفا بار کارهای روتین را از روی دوش ما برخواهند داشت تا ما با آزادی عمل بیشتری به آنچه دلمان می‌خواهد برسیم.

مستقل از اینکه آیا این تصویر رویایی رخ خواهد داد یا نه (که شواهد تاریخی مثلا قرن گذشته لزوما این را تایید نمی‌کنند)، به دلیلی که در ابتدای متن نوشتم، این دنیای فرضی شخصا برای من خیلی جذاب نیست و بیشتر از اینکه مشتاقم کند که آن روز را ببینم، من را می ترساند! به علاوه یک سناریوی دیگری را هم می‌توانم فرض کنم که شبیه این فیلم‌های آخرالزمانی است که هوش مصنوعی بر دنیا مسلط شده است و آن وقت این موجودیت جدید، نژاد بشر را مزاحم یا بی‌فایده طبقه بندی کند. در آن صورت آیا بشر به حالت فعلی‌اش شانسی برای بقا خواهد داشت؟

در این مورد در مطلب بعدی بیشتر خواهم نوشت.

Amir Hesam Salavati نوشته شده توسط:

اولین نفری باشید که نظر می دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *