در سلسله قوانین حاکم بر جامعه و بر زندگی روزمره، قوانینی داریم که بر اساس یک شرط سنی فیکس اعمال میشوند. مثلا:
- پس از رسیدن به سن ۱۸ سالگی میتوان برای گرفتن گواهینامه اقدام کرد یا رای داد
- از یک سن به بالا میتوان ازدواج کرد
- برای بازنشسته شدن باید به یک حداقل سنی (مثلا ۶۰ سال) رسید.
- …
اما این مرزهای فیکس یک محدودیت ذاتی دارند: جوانی را در نظر بگیرید که امروز ۱۷ سال و ۳۶۴ روز سن دارد. پس نمیتواند برای گرفتن گواهینامه اقدام کند. ولی فردا همین فرد می تواند امتحان گواهینامه را بدهد. قاعدتا در این یک شبانه روز، تحول خاصی در توانایی رانندگی او ایجاد نشده است که عدم امکان گذراندن امتحان رانندگی را در امروز توجیح کند.
یا مثلا در مورد رای دادن، احتمالا محدودیت سنی را برای این گذاشتهاند که فرد به یک بلوغ ذهنی رسیده و توانایی انتخاب گزینه اصلح را به دست آورده باشد. ولی همین استدلال را میتوان در مورد فردی که ۱۷ سال و ۳۶۴ روز سن دارد انجام داد که این فرد امروز نمیتواند رای دهد ولی فردایش میتواند، در حالی که در این یک شبانه روز، به احتمال زیاد توانایی فکری و ذهنیاش دستخوش تغییر بنیادینی نشده است.
بدیهی است که این شروط و مرزهای مشخص و قطعی برای سادهتر شدن اعمال قوانین وضع شدهاند. چرا که در صورت عدم وجود آنها، اعمال قوانین خیلی سخت و سلیقهای میشده است. برای همین احتمالا برای هر قانونی، با توجه به جمیع شرایط و وضع میانگین جامعه و … یک مرز را برای سنجش و اعمال قانون مشخص کردهاند.
حال مسئلهای که برای جالب است این است که با توجه به پیشرفت الگوریتمها (یادگیری ماشینی و هوش مصنوعی و غیر آن) و با توجه به افزایش حجم دادههایی که از هر فرد در دسترس داریم، آیا نمیتوان این حوزه را نیز شخصی سازی کرد؟ مثلا برای هر فردی که میخواهد امتحان رانندگی بدهد، علاوه بر نتایج امتحان تئوری و عملی، پیشبینی یک الگوریتم یادگیری ماشینی هم در نظر گرفته شود که میزان مسئولیتپذیری فرد را، با توجه به دادههایی که از او و سایر افراد مشابه او (به صورت بینام) جمعآوری شده است، نشان میدهد. به این ترتیب، ممکن است یک فرد ۱۵ ساله هم گواهینامه بگیرد و یک فرد ۴۰ ساله نگیرد! در حالی که هر دو مثلا امتحان تئوری و عملی رانندگی را با موفقیت گذرانده باشند.
همینطور در مثلا بحث رایگیری، به جای گذاشتن شرط حداقل سن، مثلا شرط رسیدن به بلوغ سیاسی-اجتماعی را قرار داد که بر اساس رفتارهای پیشینی هر فرد با احتمالی تشخیص میدهد که این فرد واجد پیشنیازهای لازم برای رای دادن هست یا نه.
به عبارت بهتر، به جای استفاده از یک معیار فرعی برای سنجش رسیدن فرد به یک حد معین از توانایی و تشخیص ذهنی، که برای همه افراد جامعه فارغ از توانمندیها و پیش زمینههایشان یکسان اعمال میشود، سعی کنیم به کمک دادهها و روشهایی که در دست داریم، همان سوال اصلی را جواب بدهیم یعنی سعی کنیم دقیقتر تشخیص دهیم آیا این فرد توانایی لازم برای انجام آن فعالیت مورد نظر را دارد یا خیر.
صد البته که این روش نقص و خطا خواهد داشت، کما اینکه گذاشتن محدودیت سنی هم در وضعیت موجود خطا دارد. ولی مهم تر از آن، این امربه بحثهای گستردهتری در مورد مثلا آزادیهای فردی نیز مرتبط میشود. مثلا اینکه آیا «درست» است که افراد جامعه در زمینه رای دادن به حسب توامندیهای ذهنیشان محدود شوند؟ چون این امر در نهایت و در حالت حدی خود چیزی شبیه «نخبه سالاری» و آریستوکراسی میشود که از زمان یونانیان باستان مطرح بود با این تفاوت که معیار تشخیص «نخبه» بودن یک فرد کمیتر شده است و به جای سلیقه شخصی یا اصل و نسب و … به یک الگوریتم هوش مصنوعی سپرده شده است.
یا به عنوان مثال دیگر اگر این روش در مثلا تشخیص اینکه یک نوجوان کی بزرگسال لحاظ شود به کار گرفته شود، علاوه بر نتایج آن در حقوق اجتماعی، در مورد مجازاتها نیز حائز اهمیت میشود چون ممکن است مثلا یک فرد ۳۰ ساله را تشخیص دهیم بلوغ فکری ندارد پس در صورت وقوع یک جرم، باید به مثابه یک نوجوان و کودک با او برخورد کرد و برعکس یک نوجوان مثلا ۱۵ ساله ممکن است از نظر ذهنی بزرگسال تشخیص داده شود و به تبع آن با قوانین برزگسالان با او برخورد شود.
هر کدام از این موارد خود نقاط مثبت و منفی زیادی دارند که جای بحث و تامل فراوان دارد. ولی با توجه به اینکه امور در حوزههای هر چه بیشتری به سمت و سوی شخصی شدن پیش میروند و افراد مختلف با توجه به سابقهشان در حوزههای یکسان موارد متفاوتی را تجربه میکنند، شاید خیلی دور نباشد که کاربردهای هوش مصنوعی از این دست را هم در زندگی شخصی و هم اجتماعی خود شاهد باشیم.
Be First to Comment